- بد دهنه
- بد لگام
معنی بد دهنه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل بد دهن فحش ناسزا
فحش دهنده نا سزا گوینده
اسبی که دهنه قبول نکند، بدلگام
ترسو بد دل کم جرات
کند ذهنی کودنی مقابل تند ذهنی
عمل بد دهن فحش ناسزا
فحش دهنده نا سزا گوینده
نااستوار لرزنده ژنکه سوء ظن دارد بدگمان بد ظن، غیر معتمد نا استوار
بد گویش آنکه سخن را بد ادا کند، بد زبان بد دهان، بد خواه بد نیت
بد یاد کند ذهن کودن مقابل تند ذهن
Inarticulate
невнятный
unartikuliert
невиразний
niewyraźny
inarticulado
inarticolato
inarticulado
inarticulé
onduidelijk
พูดไม่ชัด
tidak jelas
غير فصيحٍ
अस्पष्ट
לא ברור
belirsiz
isiyojulikana
অস্পষ্ট
بے زبان
دشنام گوی، ناسزاگوینده